قصه یک زندگی عاشقانه غم انگیز2 تا گربه
برای مشاهده کامل مطالب روی ادامه مطلب کلیک کنید
2 تا گربه با هم ازدواج کردند:
اوایل زندگی عاشقانه ای داشتند
اولین بچشون به دنیا اومد:
دومی هم به دنیا اومد:
اولین قدمهای بچه هاشون:
پدر این خانواده به سختی کار میکرد:
و مادر دنبال خوشگذرونی خودش بود:
بچه ها بدون مراقبت بزرگ شدند و بچه های بدی از آب در اومدند:
یکیشون تروریست شد:
یکی دیگه همش تو کلوب شبانه بود:
کوچکترینشون تصمیم به خودکشی گرفت:
وقتی پدرشون فهمید سکته کرد:
مادرشون هم عقلش رو از دست داد و دیوونه شد:
خیلی قشنگ بود